مدت زيادي از زمان ازدواجشان ميگذشت و طبق معمول زندگي فراز و نشيبهاي خاص خودش را داشت.
يک روز زن که از ساعتهاي زياد کار شوهر عصباني بود و همه چيز را از هم پاشيده ميديد، زبان به شکايت گشود و باعث نااميدي شوهرش شد.
مرد پس از يک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلميدر دست به طرف او رفت و پيشنهاد کرد هر آنچه را کهباعث آزارشان ميشود را بنويسيد و در مورد آنها بحث و تبادل نظر کنند.
زن که گلههاي بسياري داشت بدون اينکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهي عميق و طولاني به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
يک ربع بعد با نگاهي به يکديگر کاغذها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصباني و کاغذ لبريز از شکايت خيره ماند…
اما زن با ديدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه اين جمله را تکرار کرده بود:
"دوستت دارم عزيزم"
((گاهی وقتا همه چی با یه دوست دارم با یه قر قر نکن بیا بغلم حتی با یه لبخند که بعدش به یه خنده بزرگ ختم میشه حل میشه ما آدما همه چیو سخت میگیریم زندگی زن و شوهری خیلی زیبا ترو ساده تره اصلا قشنگی زندگی به همین فرق داشتناست به همین مخالفتاست به همین شبیه هم نبودناست حتی آهن ربا هم قطب همسان خودشو جذب نمیکنه نمیدونم از این چند هزار نفر در روز بازدید کننده هام چند نفرشون ازدواج کردن یا آقان یا خانم فرقی نداره اگه خانمید فقط یه راه واسه شاد نگه داشتن شوهرتون دارید اینکه بهش اعتماد بنفس بدید اینکه نقاط قوتشو بهش بگید اینکه بهش بفهمونید که تکیه گاهتونه تا اونم به مرد بودنش افتخار کنه و اگه آقایید تو جواب همه ناراحتیای زنتون هیچی نگید بزارید حرفاشو بزنه بزارید قر قراشو سرتون بکنه گاهی وقتا قشنگیش به اینه که وقتی ناراحته وقتی داره گریه میکنه داره بلند حرف میزنه جلوش واستید و بگید آره هرچی دوست داری بگو بزارید خالی شه حرفاشو بزنه حتی گریه کنه حتی چنتا مشت زننونه ازش بخورید مطمئن باشید آخرش برای آرامش کامل به آغوش شما احتیاج داره براش راه حل نزارید نصیحت نکنید فقط شنونده باشید))
نظرات شما عزیزان:
لاااااااااااااااااااااایک
برچسبها: